ما در چرخه ای قرار گرفته ایم . از اوییم و به سمت او بر می
گردیم . در واقع
از یک
جهان تک قطبی ،به جهانی دو قطبی آمده ایم. دو قطبی به معنی اینکه هر چیز را به واسطه ضدش می
شناسیم ( حضور جمله اجزا به ضد است): شب را با روز،
روشن را با تیره و ... می گوییم موسی و فرعون ، اگر موسی
نبود فرعون چه معناییداشت؟ در قران سوره شمس آیه 8 می بینیم: فَاَلهَمَها فُجُورَهَا
وَ تَقواهَا: به شما بدیها ونیکی ها ،هر دو را الهام کردیم. حال اگر یک ناظر
شماره 1 را در نظر بگیریم که در بالا است و درگیر زمان، مکان و تضاد نیست و یک
ناظر شماره 2 که آمده و دارد حلقه را دورمی زند که فرض کنیم میلیارد ها سال طول می
کشد ، تا به بالا برگردد. آیا ناظر اول حرکت را دیده است؟ ناظر دوم می گوید
دیروز،امروز و فردا ، اما ناظر اول چطور؟
آیا خدای امروز ، دیروز و فردا داریم؟ آیا خدا هم پیر می شود؟ خیر. او زمان شامل حالش
نمی شود پس در صفر ثانیه کل حرکت را دید ، اما برای ناظر دوم زمان معنا پیدا می
کند که باید برود تا برسد. پس در بالا شروع و خاتمه بر هم منطبق هستند.
تا گفت آدم آزمایش بده، آدم آزمایش داد و همه چیز تمام شد و
بعد گفت من آشکار و نهان را می دانم. ولی چون زمان و مکان
شامل حال ما می شود ما اکنون در نقطه ای از این حلقه دست و پا می زنیم.حال بگویید اول ناظر یک بوده یا ناظر دو؟جواب این است که
چون آنجا بی زمان است تقدم
و تأخر وجود ندارد و ما زودتر از او و او زودتر از ما نبوده
وچون لا مکان است، جدایی وجود ندارد و این درک انا الحق است و
این همان چیزی است که منصور حلاج آن را دید که هر چه هست فقط خودش است.
بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
Geen opmerkingen:
Een reactie posten